راه و رسم زندگی جهادی

امام خامنه ای: زندگی منطبق با اهداف خلقت انسان زندگی مجاهدانه است

راه و رسم زندگی جهادی

امام خامنه ای: زندگی منطبق با اهداف خلقت انسان زندگی مجاهدانه است

سبک زندگی جهادی یکی از انواع سبک های زندگی است که بسیار می تواند به جامعه ی امروزی ما کمک کند.. یکی از مصداق های بارز این سبک زندگی که در چند سال اخیر رونق فراوانی داشته، اردوهای جهادی است

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

غائله ی 20 مرداد راه آهن قم کار ما بود !!

جای همه ی دوستان خالی چند روز تعطیلی آخر ماه مبارک رمضان را همراه با خانواده و هیئت کف العباس علیه السلام قم راهی مشهد مقدس شده بودیم ..

در این سفر کوتاه ولی پربار و معنوی خاطرات قشنگ و زیادی شکل گرفت ولی از همه ی اونها که بگذریم خاطره ی بازگشت ما به قم به یادماندنی شد که به عرضتون می رسونم.

در ابتدای خاطره یک توضیحی در مورد هیئت کف العباس علیه السلام عرض کنم

این هیئت که یکی از هیئتهای بزرگ قم به شمار می رود حدود ده سال است که به طور دائم در مناسبت ها و ایام محتلف و هفتگی برنامه دارد و دوستان قم اگر هیئتی باشند باید اسم این هیئت به گوششان خورده باشد.

تفاوت این هیئت با هیئت های دیگر این است که خادمان این هیئت مسلک و مرام خاصی دارند و به قول ما لوتی منش هستند .. هیچ گاه نمی توان نوع هیئت داری این هیئت را با مثلأ هیئت فاطمیون مقایسه کرد. در هیئت هایی مثل فاطمیون قاطبه ی جمعیت، طلاب جوان و دانشجویان حزب اللهی اتو کشیده ای هستند که گرایش سیاسی بالایی دارند و اگر جو ایجاد کند حتی با نام کاندیدای مورد نظر و محبوبشان سینه هم می زنند!

ولی در طرف مقابل هیئت کف العباس علیه السلام هیئتی است تشکیل شده از افرادی مومن، ولایی، اهل جبهه و قدیمی که مرام و معرفت خاصی دارند و خیلی اهل بازی های سیاسی امروزی نیستند. در این هیئت همه نوع آدمی پیدا میشود از خلافکار و لات و الوات و ... بگیر تا طلبه ی با صفا و ... خلاصه این هیئت مرامش همه رو نمکگیر کرده ..

مسئولین و شورای هیئت که اکثرأ با هم فامیل هم هستند از قمی های اصیل هستند و اگر نیاز باشه بابت مسائل دینیشون جونشون رو هم میدن. آدم هایی که با تمام مرام و مهربونیشون مقابل ناحقی و ظلم به دین قاطعانه می ایستند.

یکی از این اتفاقات غائله ای بود که یک شنبه ی 20 مرداد در راه آهن قم اتفاق افتاد ..

تشریح واقعه :

ساعت سه و ربع حرکت از مشهد به سمت قم بود .. قطار چهارتخته و لوکس که البته قدیمی و کهنه به نظر می رسید .. حدود هشتاد نفر مسافر از هیئت کف العباس علیه السلام سوار قطار شدند .. تقریبأ همه مستقر شده بودند و مشکل خاصی وجود نداشت ..

  • سرباز ولایت

اولین نگاه به یک کارمند جهادی :

خوش برخورد بودن(کار مردم راه بینداز)، اضافه کاری بدون حقوق، غرغر نکردن برای دریافت دیرهنگام حقوق، اهل رشوه و رانت هم نعوذ بالله.

آیا به نظر شما اینها انتهای انتظارات از یک کارمند متفاوت است؟

قبل از ادامه دادن کمی فکر کنیم.

  • سرباز ولایت

دیدید بعضی وقتا رو بعضی چیزا حساب باز می کنی ولی آخر دستت می مونه تو حنا ...

قرار بود که دو کلاس مدرسه که قدری قدیمی بود را گچ کاری کنیم و به آموزش و پرورش تحویل دهیم .. گچ و وسایل فراهم بود .. ولی چون پروژه ها زیاد بود و نیرو کم، قرار شد که بنا هماهنگ بشه و بچه ها بهش کمک کنن تا کار انجام بشه ..

عید بود و زمان تعطیلات .. به این بگو و به اون بسپار که بنا جور کنیم ولی آخر نشد ..

روزهای آخر اردو بود .. مسئول عمرانی که از هماهنگ نشدن بنا به عجز آمده بود از ما خواهش کرد که در کار گچ کاری سقف مدرسه کمکش کنیم ..

ما هم که اضطرار مسئول عمرانی رو دیدیم دست از همه کارها کشیدیم و دربست رفتیم پیش او .. سه نفر بودیم با خودش چهارنفر .. شروع کرد مثل یک اوستاکار حرفه ای توضیح دادن .. آخه به جز یک نفر از ما که اون هم در حد شاگردی گچ کاری کرده بود، هیچ کدام ماله هم دست نگرفته بودیم!

به این میگن ماله .. اینجوری میگیری دستت .. گچ رو در چند مرحله درست می کنن .. با دست گچ رو میزاری رو ماله و اینطور می کشی ..

خدای من این دیگه چه پروژه ای شده !! گفتیم دست بردار ما که بلد نیستیم .. می گفت: یاد می گیرید .. خلاصه تخته ها رو تنظیم کردیم .. رفتیم بالا و آماده ی شروع به کار شدیم .. دو نفر پایین گچ می ساختن و ما هم بالا به جنگ سقف رفته بودیم ..

اول کار قدری گچ هدر دادیم ولی بعد مسئول عمران اومد گفت : زاویه دستت رو اینطور بگیر و حالا بکش .. محکم تر .. آهان .. حالا شد .. کم کم داشتیم یاد می گرفتیم .. بعد چند دقیقه احساس یک اوستا بهمان دست داده بود .. اعتماد به نفس بسیار کاذبی که هیچ کس را دیگر قبول نداشتیم ..

بعد از مدتی تیم رسانه ای برای تهیه گزارش از سیما آمده بود  .. دیگر حالتمان دست خودمان نبود .. خیال این که کار مخلصانه ی ما توسط سیگنال های صداوسیما پخش خواهد شد ذوق زده مان کرده بود .. همه مصاحبه کردیم .. بسیار خوشحال بودیم .. در همین حال و گرم کار بودیم که ناگهان بخشدار هم برای بازدید آمد .. عجب روزی شده بود .. کاش زودتر به این کار مشغول شده بودیم!! به روی خودمان نیاوردیم .. فقط کار خودمان را می کردیم .. بخشدار هم که تقریبأ از وضعیت ما خبردار شده بود با پوسخندهایی تلخ ما را همراهی کرد ..

....................................................................................................................

پی نوشت : کلاس ها بعد از رفتن ما به طور کامل کار گچ کاریشان کامل شد و به آموزش و پرورش تحویل داده شد.

نتیجه نوشت: به هر نحوی که شده پروژه ها را انجام ندهید .. حتی به قیمت یاد گرفتن کار توسط بعضی ها ..

اگر کلاس هایی قبل از اردو برای آموزش مهارت های مورد نیاز برگزار شود .. در مواقع بحرانی این مشکلات پیش نخواهد آمد

حتمأ مسئولین عمرانی گروه ها با خود چند عدد نیروی همه کاره در امور فنی همراه داشته باشند

گچ کاری هم شغل خوبی است !!

  • سرباز ولایت