سر سفره اش بزرگ شده ام؛ نان و نمکش را خورده ام؛ گردن من حق دارد و من به او مدیونم .. چطور می توانم به همین سادگی رهایش کنم؟! چرا به من خورده می گیرد و می گویید تا کی؟! آخر تا کی؟!! آره می دانم که یک روز از سرناچاری و دلبستگی به دنیا باید رفیق نیمه راهش شوم و قید همه ی خوبی هایش را بزنم؛ ولی الان از من خرده نگیرید
بگذارید اکنون که می توانم در معیتش باشم بهره ی کافی را از او ببرم .. شما را قسم به مقدساتتان به من خرده نگیرید .. من همه ی دلخوشیم همین است که آخر سال می آید و دوباره نوروز از راه می رسد و باز در کنار او لحظات و خاطرات زیبا دارم .. من هیچ وقت در سال انقدر مشتاق نیستم .. جنس اشتیاق های آخر سال و انتظار نوروز با بقیه فرق می کند.
من دیگر چند سالی است که بهارم را با بهار دلهای اهالی با صفای روستاها گره زده ام .. من دیگر نوروز شهر را نمی فهمم .. برایم گنگ است دید و بازدیدهای پر زرق وبرق و پر از رنگ دنیا ؛ برایم سخت است که نوروز در خانه باشم و برنامه ها و فیلم های نوروزی ببینم .. من تحویل سال کنار اهالی روستا و خواندن دعای آن، زیر آسمان روستا را با هیچ چیز عوض نمی کنم .. مگر نمی گویند که هر زمانی که گناه نکنی آن روز عید تو است، جهادی های نوروز برای من عید در عید است.
شاید تصورش هم برای بعضی ها دشوار باشد؛ ولی ما در ایام عید برای دید و بازدید به خانه ی اهالی می رویم و در بعضی موارد بسیار احساس نزدیکی و دوستی می کنیم.
من دیگر چند سالی است که لباس نو نمی خرم؛ لباس عیدهای من همان لباس خاکی جهادی است که در راه خدمت به ولی نعمتان کشورم کهنه شده .. من دیگر چندسالی است که سیزده به در نداشته ام؛ کل ایام نوروز برایم روز طبیعت بوده و در آن هوای پاک و زمین باصفای روستا چهارده روز را به نیت چهارده معصوم گذرانده ام .. من دیگر چندسالی است که با نزدیک شدن به ایام نوروز شروع به خانه تکانی دل می کنم و آماده می شوم برای دگرگونی روح و جانم با معتکف شدن در صحن و سرای مقدسِ خدمت به مردم ..
چه حال عجیبی دوباره دارم منی که قدری از این دوران دور بودم و دوباره می خواهم خودم را امسال با روزهای قدیم گره بزنم
امسال نوروز چه محول الحوالی در پیش داریم !!.. جهادی در جهادی شده .. رنگ و بوی عزای حضرت زهرا سلام الله علیها امسال حال عجیبی به جهادیمان خواهد داد ..
بی درنگ منتظر این روزهای خوش هستم .. لحظه شماری و برنامه ریزی کردن در لحظه لحظه ها گم شده ... نیت هایمان خالص باشد و با خدای خودمان درست معامله کنیم ، برنده ی این صحنه خواهیم بود؛ پیروزمند آن کسی است که تمام وجودش را آماده کند و تمامأ خودش را وقف نگاه زیبای پرودگارش بکند ... لحظه ای غفلت جایز نیست .. باید آماده ی آماده بود ... جهادی را نباید سر سری گرفت ... مخلصانه و بی پروا باید جهادی رفت ... باید تصور کرد آخرین جهادی عمرمان است ... بعد از این جهادی از دنیا می رویم ... آنوقت است که زیبا جهاد می کنیم .. خدایا ما را از مجاهدان واقعیت قرار بده ..
و جعل جهادنا فیک و همنا فی طاعتک و أخلص نیاتنا فی معاملتک
