راه و رسم زندگی جهادی

امام خامنه ای: زندگی منطبق با اهداف خلقت انسان زندگی مجاهدانه است

راه و رسم زندگی جهادی

امام خامنه ای: زندگی منطبق با اهداف خلقت انسان زندگی مجاهدانه است

سبک زندگی جهادی یکی از انواع سبک های زندگی است که بسیار می تواند به جامعه ی امروزی ما کمک کند.. یکی از مصداق های بارز این سبک زندگی که در چند سال اخیر رونق فراوانی داشته، اردوهای جهادی است

یاد شهدا ..

پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۱۴ ق.ظ

پلیس راه اراک اتوبوس برای ساعت زدن توقف کرده بود و من به یک کاروان "منجی" که نسیم وصال به مشامشان رسیده بود، اضافه شدم .. کاروانی که کوله بار را بسته بودند تا در دهه ی آخر صفر، سفر کنند به مناطق دور از دسترس یکی از غربی ترین مناطق ایران، ایلام .. آنها با همه، قدری فرق داشتند ..ما عالم دین در شهرمان زیاد دیده ایم ولی اینان عاملانی بودند که بدون هیچ چشم داشت و به قول ما جهادی وار دل کنده بودند از دنیای سکه و ارز و سیاست و ..

آرامش خاصی داشتند و شور خاصی در آنها موج می زد.. حدودی نیمی از آنها با خانواده ها و بعضأ با بچه های کوچکشان آمده بودند .. مسئولشان می گفت: ما این افراد رو به دورترین مناطق محروم می فرستیم و در زمستان خیلی سختی ها را تحمل می کنند ولی دم برنمی آوردند و کارشان را به خوبی انجام می دهند .. غبطه خوردم به حالشان .. از جوان تازه دروس مقدماتی تمام کرده بینشان بود تا درس خارج خوان و ریش سفید و مسن ..

کاش حسن هم جواری ما با این عالمان عامل باعث می شد که الگویی بگیریم و درزندگی و جهادیمان بهره ببریم ..

اذان صبح بود که به دیار مجاهدان رسیدم و نماز را در مسجدی خواندیم و در مدرسه ای شبانه روزی مستقر شدیم ..

با هماهنگی با مسئول آنها قرار بود مناطقی که برای کار جهادی پیشنهاد دارند را بروم و شناسایی انجام دهم ..

همه آماده ی رفتن شدند  حدود سه منطقه روستایی و شهری در یک شهرستان بود که افراد یک دهه برای ترویج دینشان به آنجا می رفتند ..

منم با یکی از این گروه ها به منطقه پیشنهادی رفتم ..

یکی از مسائلی که در کار این جهادگران مشهود بود تأثیر کار مداوم فرهنگی در آن منطقه بود که اهالی با میل و رغبت تمام به استقبال روحانی آمدند و به مسائل دینی توجه فراوان داشتند ..

بعد از بازدید از چند روستا در منطقه ی شهرستان شیروان چهارداول به ایلام برگشتم و با هماهنگی قبلی شب را در بسیج دانشجویی ایلام ماندم ..

در حسینیه بودم که یک نشریه ای چند برگی  نظرم را جلب کرده بود .. همان طور که در فکر این بودم که فردا برای شناسایی به کدام منطقه بروم مطلبی نظرم را جلب کرد .. و آن خبری بود از برگزاری دعای عرفه در شهرستان دهلران و در منطقه ی عملیاتی شرهانی .. به یک باره منقلب شدم .. اسم شرهانی را شنیده بودم و تا حالا نمی دانستم که در دهلران است و تاکنون به آن منطقه نرفته بودم ..

شب اربعین  بود و فردا روز اربعین .. یاد تمام مناسبت هایی افتادم که  در شناسایی و یا در جهادی بودم .. عرفه .. شب های قدر  و ...

می دانستم که فردا به دلیل روز اربعین و تعطیلی خیلی نمی توانم با هماهنگی شناسایی مورد نظرم را انجام دهم .. و از طرفی خیلی دوست داشتم که روز اربعین در شرهانی باشم ..

با هماهنگی ای که داشتم با دوستان دهلران ارتباط گرفتم و صبح زود راهی دهلران شدم ..

حدود ساعت هفت بود که حرکت کردیم و هنگامی که در جاده قرار گرفتیم موجبات تعجب و شکل گرفتن سوالات متعدد در ما ایجاد شد ..

در ابتدا حدود پنج کیلومتر ابتدایی راه رو بیشتر از سرعت چهل یا پنجاه کیلومتر نمی تونستیم بریم ..

مرد و زن ، پیر و جوون ، کوچیک و بزرگ بودند که کنار جاده پیاده می رفتند .. به کجا؟ چنین شتابان؟ .. این سوالات من شده بود .. پرچم های مشکی و عزای امام حسین علیه السلام در دستانشان نشانه هایی به آدم می داد ولی هنوز گیج بودم .. به کجا؟  به کجا؟

حدود چند دقیقه ای فقط سکوت کرده بودم و تماشاچی بودم و بعد از راننده پرسیدم که اینها پیاده کجا می روند ؟

و او جواب داد که این کار هر ساله ی این امت است که پیاده به تأثی از کاروان اسرای کربلا به امامزاده ای در چند کیلومتری اینجا می روند ..

فاصله ی امامزاده تا شهر سی کیلومتر و حدود چهار تا پنج ساعت راه بود که همه پیاده می رفتند و نزدیک ظهر به آنجا می رسیدند و در آنجا به عزاداری می پرداختند ..

حال عجیبی بهم دست داده بود و احسنت و خداقوت به این مردم ولایی می گفتم که ایران را کربلا کرده بودند و یکی از فرزندان خاندان آل الله را در روز اربعین به نیابت از حرم اباعبدالله زیارت می کردند و این تجدید بیعت با آرمان های خون خدا بود که به زیبایی جلوه گر شده بود ..

نزدیک ظهر بود که رسیدم دهلران .. ترمینال رفتم و پرسیدم که چطور می تونم برم شرهانی؟ گفتند که باید تا سر سه راهی شرهانی با ماشین برم و از اونجا به بعد خدا بزرگه .. با اهالی یا ماشین های ارتش و یا ...

توکل کردم و رفتم .. تو راه دوباره عاشقان اباعبدالله  را دیدم که از دهلران به سمت امامزاده ای در آن حوالی می رفتند و دیگه فهمیده بودم که این یک رسم قدیمی در این استان است ..

 سر سه راهی پیاده شدم و چند دقیقه ای منتظر بودم تا این که یه ماشین ارتش که مرزبان بودن اومد و انگار می دونست من میرم شرهانی .. و اینبار به یاد همه ی پشت وانت های جهادی رفتم پشت ماشین نشستم و تو این جاده هموار! مرز فیض اکمل رو بردم ..

خدارو شاکر بودم که در ظهر اربعین کنار مقتل و مدفن شهدا بودم .. اولین زیارت .. تنها .. سکوت .. صدای باد فقط می آمد ..

مرور کردم اتفاقات دیروز تا الان رو و دیدم این کار من نبود که امروز اینجا هستم ..

از شهدا خواستم که ما رو تو این راه که راه خودشون هست کمک کنن .. خودشون منطقه ی نیازمند و منطبق با شرایط ما رو بهمون نشون بدن .. خودشون وسایل و لوازم این حرکت رو فراهم کنن .. خودشون .. خودشون ..

بعد زیارت با خدام اونجا آشنا شدم که از قضا از دوستانی بودند که در تابستان در دهلران کار جهادی کرده بودند و بسیار به شناسایی از منطقه کمک کردند ..

بعد از اون زیارت خیلی شناسایی و کار ساده شد و با وجود این که یک شهرستان دیگه هم شناسایی کردم ولی در نهایت منطقه ای که خودشون می خواستند انتخاب شد و قطعأ راز و رمز حال و هوای معنوی اردو و در نهایت کربلایی شدن ما تو اون منطقه خواست اون ها بوده ..

و مپندار آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده و نزد خدا روزى مى خورند ..

نظرات  (۳۳)

… ……… … … … $ ★ $… … …… … .$… $ $$… … … … $… … $ $$$… … … $ … … …$ $$$$… … $ … … … …$ $$$$$… $ … … … … …$ ★ $$$$$$$$$$$$$$$……… $…$…$…$… $ ★ $$$$$$$$$$$$$$ … … … … …… … $ $$$$$$$$$$$$$… … …… … ………$ $$$$$$$$$$$$… … … … ……… $ $$$$$$$$$$$… … … … … …$ $$$$$$$$$$… … … …… …$ ★ $$$$$$$$$$$… … … … … .$ $$$$$$$$$$$$… … … …… … $ $$$$$$$$$$$$$……… … …… … $ $$$$$$$$$$$$$$ … … … … … … $ $$$$$$$$$$$$$$$………$…$…$…$…$ ★ $$$$$…$… … … … … $ ★ $$$$… …$… … … … $ $$$… … …$… … … $ $$… … … …$… … $ $… … … … …$… $ … … …… … … $ ★ ســــــــــلام ســــــــــــــــــــلام آپــــــــــــــــــــــــــــــــــــم با شعر مـــورد علاقه ی خودم ! خوشحال میشم اگه بهم ســــــر بزنید . دوست دارم نظرتون رو در مورد این شعر بدونم .  
اولین باروقتی یه شهیدگمنام از شرهانی به شهرمون اومده بود شرهانی رو به عنوان یه منطقه جنگی شناختم اون شهید زهرایی و بی نشون تو دانشگاه همدم دلتنگی های روزو شب مون شد وقتی دوسال پیش با یکی ازکاروان هایی که برای اولین بار شرهانی هم تو برنامه سفر گذاشته بودن و روزاول سال نو وارد شرهانی شدیم همون برادر شهیدم طوری مهمون نوازی کرد که هیچ وقت از یادم نمیره حالا اسم شرهانی دیگه برام غریب نیست هم اسمش آشناست هم خاطرات خوبی با این آشنای عزیز توش دارم اسمش حسابی هواییم می کنه
  • مدافعان حریم ولایت
  • سلام بر محبین اهلبیت علیهم  السلام سلام بر محبین اهلبیت علیهم  السلام باب علم از آنرو صبح این روشندلى یافت که چون ما در دلش مهر على تافت ز مهر او منور خانه ى خاک به نام او مزین مهر افلاک قضا چون رایت هستى برافرخت علم را عین نامش سر علم ساخت قدر بر لوح هستى چون قلم زد دَه و نـُه کمترین حرفش به افلاک نشان نعل دلدل قرص ماهش بساط چرخ ادنى رصه گاهش چو کینش سر ز جان مَرِّه برزد دو انگشتش بر او تیغ دو سرزد دو نوک ذوالفقارش بس بر این دال که از دستش سر شرک است پامال سر شرک از دم شمشیر او پست نبى را دین ز بازویش قوى دست بناى کفر از او گردید ویران ز خصمش گرم بزم اهل نیران الا اى از خرد بیگانه گشته به دیو جاهلى همخانه گشته در آن دم کز پى تسخیر خیبر ز کین گشتند یاران حمله آور به اول ساز رسم جنگ کردند در آخر ترک نام و ننگ کردند که بود آن کس که سلطان رسالت گل نوخیز بستان رسالت به عزم فتح با او کرد همراه لواى نصرت « نصر من الله» که تابد غیر از او خیبر گشودن درى آن طور از خیبر ربودن در علم نبى غیر از على کیست ز هستى مدعا غیر از على چیست زهى از آفرینش مدعا تو در گنجینه ى سر خدا تو گدایانیم از گنج سخایت
  • سرداران گمنام
  • سلام همسنگر عزیز بروزیم با طرحی ما ایستاده ایم منتظر دیدگاهتونیم یا علی http://sarbaz41.blogfa.com/
  • غریبه آشنا دوست
  • بنام خدای محمد ص و امام حسن مجتبی ع

    السلام علیک یا صاحب الزمان عج

    سلام به شما و تسلیت

    یا رسول اللّه!

    امروز ماتم سرای دل را به نام تو،

    سیه پوش کرده ایم و نام مبارک تو را با درود و تحیّت بر زبان جاری می سازیم

    ==========================
    نمی خواین برو رسانی بکنید ؟
    =======================
    پیامبر صلى‏ الله علیه ‏و ‏آله :
    اَدِّبوا اَولادَکُمْ عَلى ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبیِّکُمْ و حُبِّ اَهْلِ بَیْتِهِ وَ عَلى قِراءَةِ الْقُرآنِ ؛

    فرزندانتان را به سه چیز ادب کنید: عشق به پیامبرتان، عشق به خاندان او، و قرآن خواندن.

    غرر الحکم، ح 4488
    پاسخ:
    سلام.. به شما دوست عزیز .. ممنون و این ایام عزا بر شما هم تسلیت .. امتحانات فرصت بروز رسانی را نمی دهد ان شاالله بعد امتحانات با دست پر خواهم آمد .. ,
    اللهم الرزقنا...
    دلم گرفته
    دلم میخاد در مورد کلمه کلمه این مطلب حرف بزنم
    بعضی موقع  ها که خیلی حرف دارم برا زدن .. سکوت قدرت نمایی میکنه و تقدسش رو به رخم میکشه..
    به قول شاعر :
    یک سینه موج زند در درون ما
  • آهسته عاشق می شوم
  • روزت را دریاب با آن مدارا کن این روز از آن توست 24ساعت کامل... به قدر کفایت فرصت هست تا روزی بزرگ شود.
    شـــــــهیدان ولایت : ماها همه در بند زمین نه ، که در بند خداییم / ما زنــــــــــــــده به عــشق و ره و یاد شهداییم دانیم شهیدان همه بودند هوادار ولایت / ما هم ، چو شهیدان همه جا رهرو و رهپوی ولایـــــیم . ............ شــــهادت : در کوچه ی ما کسی جنون می خواند / از عشق و شهادت و ز خون می خواند ماها همه فــــــــــــــــرهاد زمانیم ببین / ما را به خــــــدا که بیستون می خواند . التماس دعا یاعلی
    برای شهادت : درگــــــیر واژه ی از خــــود گذشتنم / باید جــــدا شود این ســر از این تنم عـمری اســـــــیر زمین بوده ام ولی / حالا برای شــــــــهادت پیله می تنم . ............ ای شـــــــــهید : شیرینی شـــهد عـشق در کامت بود / هم نوش و می عشق در جامت بود ای شــــهید ، ای مست از روز الست / بین شـــــــهادت را ، سرانجامت بود . ......... ای شــــــــهید : آب دریا از بــــــرایت قــــــــطره ایست / دیدن رویت پر از شرمندگیست ای شــــــــــــهید ، ای تاجدار عالمین / جــای تو بالاترین در بندگیست . ......... شـــــــهیدان : شـــــــهیدان خونی و گلفام گشتند / ز خون سرخ خود خــوشنام گشتند ولی حالا به شــــــــهر اهل بی درد / غــــبارآلــوده و گـــــــــمنام گشتند . ........ شهر شهادت : در و دروازه ی شهر شهادت باز ، باز است / بدان وارد شود هر کس که در سوز و گداز است دیار عـــــــــــــــــاشقان و ســـــــــــربداران / کــــــــمی بالاتر از شــــهر نماز است .
    سلام چند تا شعر از خودم : شهیدان : شــهیدان عاشق از روز الستند / شراب عشق را خوردند و مستند شــــهیدان عاشـــق کـربوبلایند / شــهیدان کــربلایی زاده هستند . .... شهادت : شهادت به وقت سـجودش آمد / آتش شد و خاکستر و دودش آمد هنگامه ی تشییع جنازه مادرش / می گفت که بود . هم نبوش آمد . ............ شهادت : ای که گمنامترین شعر جهان مال شماست / قرعه ی عشق در این معرکه در فال شــــــــــماست ما به دنبال شهادت همه جا سر زده ایم / غافل از اینکه شهادت همه جا درپی و دنبال شماست . ..... با شهادت : ناله های مـــــــــــرا تا خـــــــــدا ببرید / عاشـــــــقانه تر از همه مــرا ببرید با شــــهادت که مـــــرگ خوبان است / مـــــرا به تماشای کــــــربـلا ببرید . ............ شـــــهید : گــــشت پرپر غــــنچه ی آلاله اش / شــــد شـــهید اندر سر سجاده اش شد شـــهید و زنده شد اندر زمان / تا که من عـــمری شـــوم دیوانه اش . ...... لاله پیکرها : گـــــــــشته خالی تمام ســــنگرها / هـــــــنوز می بارد اشـــــک مادرها هــــــــنوز مـــــنتظرند تا که برگردند / ز خــاک جـــــــبهه ، لاله پـــــیکرها .
    بی خامنه ای شعار هم عهدی چیست/ بی خامنه ای شـعار یامهدی چیست هـــــــرکس که نشد فدائی خامـنه ای/ بی شک تو بدان فدائی مهدی نیست !
    سلام داش چاکر همه ی عاشقای شهدا هم هستم . شعر دومی از من نبود . شما دعا کن کارای خادمیم درست بشه ! التماس دعا یاعلی
    لباس خاکی ها ندیدم آینه‌ای چون لباس‌خاکی‌ها همان قبیله که بودند غرقِ ‌پاکی‌ها به عشق زنده شدن، «عند ربِّهم» بودن شده ست حاصل آن‌ها ز سینه چاکی‌ها دلیل غربتشان، اهلِ خاک بودنِ ماست نه بی ‌مزار‌ شدن‌ها، نه بی پلاکی‌ها به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند: زمین چقدر حقیر است، آی خاکی‌ها!
    دادگاه عشق : در دادگاه عشق و جنون متهم منم/انگار غرق به دریای غم منم دلدار من به وسعت عالم بزرگیش/او هست بیشتر و انگار کم منم دریای بی کران شده او از برای من/اندر مقابل دلدار نم منم او عالم است و به عشقش اسیر من/در پیش وسعت عشقش عدم منم در دادگاه عشق و جنون متهم شدم/جز متهم قاضی دادگاه هم منم !
  • مدافعان حریم ولایت
  • شفای دست شیر سید عبدالکریم بن طاوس نقل کرد از محمد بن علیّ شیبانی که گفت، من در کودکی با پدر و عمو حسینم بطور پنهانی در شب بزیارت قبر آقا امیرالمؤمنین علی (ع) رفتیم. (در آن روزها دور قبر حضرت سنگهای سیاه گذاشته بودند و بنای درستی نداشت). خودمان را بقبر شریف حضرت نزدیک کرده و هر کدام مشغول بقرآن و نماز و زیارت شدیم. ناگهان دیدم شیری قوی هیکل و درنده و بزرگ بطرف ما می آید از ترس از دور قبر کم کم دور شدیم دیدم که این شیر درنده خود را بقبر آقا علی (ع) نزدیک کرد و دست مجروح خود را بقبر مالید. یک نفرمان نزدیک شیر رفت دید تعرضی از جانب آن حیوان نمی شود. آمد ما را خبردار کرد که ترسی نداشته باشید این شیر برای زیارت و شفای پایش متوسل بقبر حضرت شده، ترس ما ریخت و ما هم نزدیک شیر رفتیم، دیدم آن حیوان زبان بسته نزدیک قبر آقا علی (ع) هی دارد دست خود را به قبر شریف آقا می مالد و ناله می کند یکساعت بهمین منوال بود و شفا یافت، یک وقت دیدم شیر برگشت و رفت. ای قربان تو ای کسی که پناه گاه همه هستی. هر چه ره طی می کنم ورد زبانم یا علیست بلبل آسا سوی گل آه وفغانم یا علیست ای پناه دل، شه مردان علی مولای دین هرکجا افتم
  • آهسته عاشق می شوم
  • قمقمه خاطرات مشک را تداعی می کند به خصوص وقتی متعلق به شهید باشد!
    خدا را شکر از آنچه به ما دادی و آنچه به ما ندادی مصلحت دانستی سپاس آفریدگار که بزرگترین وداناترین ومهربانترین هستی بنده شکرگزار خودت را در غربت هم تنها نمی گذاری التماس دعای فرج یا حق
  • آهسته عاشق می شوم
  • ذهن ما باغچه است گل در آن باید کاشت یادمان باشد اما، به علف های هرز. . . . سلام و التماس دعا
    سلام حرم ارباب و حرم قمر بنی هاشم به یادتون بودم التماس دعای فرج یا حق
    پاسخ:
    سلام ممنون از لطفتون .. ,
  • آهسته عاشق می شوم
  • بچه که بود تیله ای از جیب خدا برداشته بود و با آن بازی می کرد و خوشبخت بود. بزرگ که شد تیله کوچکش را گم کرد... حالا با تیله زمین بازی می کند، اما دیگر خوشبخت نیست. عرفان نظرآهاری
  • سید مهدی
  • سلام
    خیلی خیلی ممنون از حضور گرمت
    انشاا... این آخرین پستتون باشه بعدش شهید بشین
    شرهانی ام آرزوست ... دلم ... در ظهر اربعین کنار مقتل و مدفن شهدا بودم .. اولین زیارت .. تنها .. سکوت .. صدای باد فقط می آمد .. .. آخ.... قبول باشد .
    سلام تا باشه از این سفرها و توفیق ها خیلی خوب نوشتین و توصیف کردین قلمتان پر توان
  • آهسته عاشق می شوم
  • اگربپرسی کجا بودی خواهم گفت شلمچه! می دانی که کجا را می گویم؟! اینجا دل مثل نماز شکسته می شود!
  • آهسته عاشق می شوم
  • جرعه ای آسمان مهمان شوید... http://ziyafatname.blogfa.com/post/478 . . . التماس نور
  • ارحم الرحماء
  • سلام قبول باشد . سعادتی میخواهد به شرهانی رفتن! در ایام خاص! در بین یادمان ها، شرهانی غریب افتاده است...
  • تازه وارد
  • شهدا همیشه رفتارهای ما رو زیر نظر دارن
  • یه جهادی
  • سلام ، جالب بود، به وب بچه های جهادی امام روح الله هم بیا سر بزن
  • عمو احمد
  • شرهانی یعنی تفحص نه تفحص شهدا. تفحص خودت، وجودت،زندگیت. شرهانی را لمس کرد.
    سلام این روزا سرم خیلی شلوغه
    اما عنوان وبلاگتون باعث شد به راحتی ازش نگذرم
    وبلاگ خوبی دارین البته به صورت اجمالی دیدم
    انشاءالله سر فرصت میام مطالب رو کامل میخونم
    موفق باشید
  • آهسته عاشق می شوم
  • عشق به پایان رسید خون تو پایان نداشت... . . . التماس نور
    ایلامی هایی که همه شهرشان  را تابلو کربلا مزین کرده چطوز می توانند پیاده روی اربعین را انجام ندهند؟ عجب دلی دارند ایلامی ها... شرهانی ام آرزوست

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی