هو الجاهد
امسال تابستان به دلیل اینکه امتاحانات دانشگاه تو تیرماه بود و مرداد هم ماه مبارک رمضان بود اکثر اردو جهادی ها افتاد تو شهریور ماه و این ماه به ماه جهاد برای ما نام گذاری شد.
بعد از فراغت از امتحانات همه ی بچه ها درگیر برنامه ریزی، رفتن تو منطقه و ساماندهی گروه برای برگزاری اردو بودند البته قبل اون هم جلسات برگزار می شد ولی کار عملیاتی و منسجم بعد از امتحانات شروع شد.
تا اردوی قبل که عید امسال بود و دهلران ایلام رفتیم دل ما فقط تو یه منطقه و با یکسری از دوستان و برای یه عده می تپید ولی امسال همزمان تو ماه جهاد دل تو 4 منطقه دارم که موندم "چه کنم با دل خسته" ...
سه سال پیش که جهادی رو شروع کردیم تو استان قم و مناطق اطراف قمرود می رفتیم و عید و تابستان 89 اونجا اردو رفتیم و حدود 15 اردوی تداوم تو اون منطقه و از اونجایی که اولین منطقه ای بود که اردو جهادی برگزار می کردیم خیلی به اونجا دلبسته ام و هنوز به منطقه سر میزنیم و تجدید خاطره می کنیم. امسال دانشگاه آزاد قم این منطقه را برای برگزاری اردو انتخاب کرده که از این بابت خیلی خوشحالم که دوباره یک گروه به اون منطقه میره و کار میکنه و اونها هم ماه جهاد رو برای جهادی انتخاب کردن.
خلاصه دل ما هیچوت از یادش نمی بره غربت روستای قشلاق رو ، بچه های شیطون و بازیگوش ملک قلعه رو، پاکی و صفای اهالی قلعه سلطان باجی رو، شور و اشتیاق اهالی ملک آباد رو و خاطرات اولین اردو تو اون منطقه که به گفته های بچه های قدیمی گروه هیچ اردویی مثل اردوی اول نمی شد.
ورزش صبحگاهی های تا شش امامزاده که می خوندیم :"خدای اعلی سلام علیک ... روستای زیبا سلام علیک ... اردو جهادی سلام علیک ... شهید گمنام سلام علیک"
خلاصه یک تکه از دل جهادی ما در ماه جهاد تو منطقه ی قمرود و با بچه های دانشگاه آزاده
تکه ی دیگه ای از این دل بی سامون ما با بچه های دانشگاه خودمونه که خیلی افراد تغییر کردند و تیم اجرایی هم تیم جدیده و همه تجربه برگزاری اولین جهادیشونه. بعد از اردوی بسیار خوب دهلران همه منتظر اردوی بعدی مسافران خورشید بودند که طبق توافقات قبلی قرار هست تو منطقه ی تفرش که پارسال هم رفته بودیم برگزار بشه.تعداد زیادی ثبت نام کرده بودند و از بین این افراد 100نفر از خواهران و برادران مثل پارسال فعالیت خواهند کرد البته امسال بچه های گروه، عرصه ی کشاورزی رو به عرصه های فعالیت های گروه اضافه کردند و یه تیم برای این کار تجهیز شده. امسال که مسئولیتی تو گروه ندارم احساس غریبی دارم به حال و هوای بچه ها غبطه می خورم. شب و روز ندارن و همه جوره دارن برای اردو زحمت می کشن. خاطرات منطقه تفرش هیچ وقت از یادم نمیره خیلی اردوی سختی داشتیم پارسال به دلیل دورافتاده بودن منطقه و محرومیت خاص اون خیلی سختی کشیدیم و بدتر از همه همراه نبودن مسئولین مارو خیلی اذیت کرد ولی بچه ها امسال هم مصمم بودند که باید تو اون منطقه رفت و پروژه های نیمه تمام رو تمام کرد و کار فرهنگی که نیاز به تداوم داره رو ادامه داد با همه ی سختی ها...
هیچ وقت از یادم نمیره پیرزن و دختر مریضش تو کهلوی علیا رو که بچه های براشون یه آشپزخونه ساختن...
یادم نخواهد رفت اقا جلیل تو کهلوی سفلا رو که شده بود دغدغه ی مسئول آموزشی که چطور با این بچه کنار بیاد و این جلیل روز آخر بسیار عوض شده بود و با بچه ها اخت گرفته بود...
یادم نمیره معصومیت رقیه خانوم سه ساله! تو جورقین رو که با مادرو دو تا داداش هاش تو اتاق 6متری زندگی می کردند و بچه های براشون یه خونه ی 80 متری ساختن ...
و هیچ وقت یادم نمیره صفا و معنویت مش اکبر روستای شولک رو ...
این پیر مرد که با اذان گفتناش، صلوات چاق کردناش و صحبت کردن با لهجه ی شیرین آذریش با بچه ها بمب روحیه ای بود تو اون روستا و همه شولک رو با اسم مش اکبر میشناسن.
گوشه ی دیگه از دل خراب ما با اهالی روستاهای دهلرانه که عید امسال اونجا بودیم و بسیار اردوی تأثیرگذاری بود.
تو ماه جهاد بچه های دهلران که یه گروه جهادی بومی تو منطقه هستن قراره برن و مسجد تو روستای تم تمو رو که کار فوندانسونش رو بچه ها انجام دادن تکمیل کنن.البته کمک های سردار نقدی به تکمیل این مسجد بسیار کمک کرد.
و باز هم از خاطر ما نمیره حال و هوای روستاهای محروم دهلران ... باد و خاک های گاه و بی گاهش رو ... شب های زیباش رو ... شرهانی رفتن ها و ...
اما تکه ی آخر دل ما بسیار پرغصه و نالان است و با اندوهی بسیار در فکر کمک به زلزله زدگان آذربایجان ...
محرومیت و زلزله همه دست به دست هم میده که آدمی برای رضای خدا یه فکری بکنه و برای کمک رسانی به اون مناطق بره...
و اگه خدا بخواد یه گروه منتخب از قم تشکیل شده که اواخر شهریور و اوایل مهرماه برای خدمت رسانی به اون مناطق عازمه و چه زیباست رفتن و دیدن، دل کندن و ساختن و برای خدا کار کردن ...
شما بودید با این دل پاره پاره چه می کردید؟ غصه هام یکی دوتا نیست.
از کم کاری مسئولین در عذابم از هدر دادن فرصت ها و به راحتی از بعضی مسائل گذشتن و از خیلی چیزهای دیگه که بماند...
اما چند روزیه که داره حال و های جهادی بیشتر و بیشتر میشه و هرچی به اردوها نزدیک میشیم احساس بهتری داریم و به قول شاعر که میگه :
بازم شده رسم جنون فصل جدایی دل میکنیم از زمونه میریم جهادی
دلخوشی قدیمی این دل خستم همیشه میرم جهادی تا زنده هستم