راه و رسم زندگی جهادی

امام خامنه ای: زندگی منطبق با اهداف خلقت انسان زندگی مجاهدانه است

راه و رسم زندگی جهادی

امام خامنه ای: زندگی منطبق با اهداف خلقت انسان زندگی مجاهدانه است

سبک زندگی جهادی یکی از انواع سبک های زندگی است که بسیار می تواند به جامعه ی امروزی ما کمک کند.. یکی از مصداق های بارز این سبک زندگی که در چند سال اخیر رونق فراوانی داشته، اردوهای جهادی است

 شعری که می خوانید از دوست جهادگرم احمد خدایاری(عمو احمد) ست که بعد از اردوی عید 90 گفت و خیلی تأثیرگذار بود و خیلی جاها چاپ و خونده شد.اشعار دیگه ای هم داره که در فرصت های آتی ...

 

خدایا شکر، بر من عشق دادی                    مرا با دوستان بردی جهادی

مرا بردی که بینم اسمان را                          نشان دادی صفای عاشقان را

کنون خواهم بگویم من کلامی                     کنم با دوستان عرض سلامی

بگویم گر زکاتت را ندادی                             به تابستان بیا با ما جهادی   

بیا با ما دمی از خود برون شو                      بیا انا الیه راجعون شو

بیا با پاکی دل آشنا شو                             بیا از این جهان یک دم جدا شو

بیا تا صافی دل را ببینی                             دمی در محضر جانان نشینی

در آن لحظه که دل نا دیده را دید                    مسافر شو به سوی شهر خورشید

برو تا نور تا آنجا که جز او                             نباشد هیچ چیز الا خود او

برو تا عرش، آن بالای بالا                           اگر رفتی سلامی کن به اقا

بگو آقا جهان چشم انتظار است                  دل شیعه برایت بی قرار است

بگو آقا چه باید کرد بی تو                           جهان گردیده پر از درد بی تو

زهجرت می کشم زجری و دادی                  به عشقت می روم آقا، جهادی

  • سرباز ولایت

روز میلاد حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان است.

به واقع چرا روز میلاد او را روز جوان نامیدند؟

مگر فقط او جوان بود و فقط او به راه مولایش فدایی شد؟

آری به واقع او یکتا عاشق ولی و امام  زمان خود بود ...

او یک مجاهد واقعی بود.هم جهاداکبر را به خوبی معنا بخشیده بود  و هم در جهاداصغر در مقابل دشمن ظالم و مستکبر یک لحظه هم کوتاه نیامد و براستی زیبا فدا شد...

علی اکبر(ع) رابطه عاطفی و عمیقی با پدر و ولی خود داشت و این ارتباط دوطرفه به حدی عاشقانه و الهی بود که باعث شده بود مطیع و فرمان بردار بدون قید و شرط مولای خود شود و در هیچ  امری از فرمان برداری از او کوتاهی نکند.

این رابطه معنوی پدر و پسر به ما بچه مسلمونها به خصوص ما بچه شیعه ها ارث رسیده و تو هر زمان ما حسین(ع) زمان خودمون رو یاری می کنیم و از هیچ کاری برای رضایت او دریغ نمی کنیم و مانند علی اکبر(ع) منتظر فرمان او نمی مانیم اگر بدانیم نظر او بر این کار است پیشاپیش به مصاف اون کار می رویم.

ما نیز در این زمان به تبعیت از شاهزاده علی اکبر(ع) در مسیر پیروی و سربازی از رهبر و امام زمان خود قدم بر می داریم ...

ما علی اکبر های تو ای حسین زمان

ما جوانان این کشور سراسر ایمان ایران خود را علی اکبر(ع) تو می دانیم و در راه اعتلای کلمه ی حق و سرفرازی جمهوری اسلامی ایران از هیچ کاری دریغ نمی کنیم و اگر در سال های گذشته جوانان این سرزمین برای دفاع از حیثیت و شرف اسلام در جنگ با دشمنان جان خود را عاشقانه برای حسین(ع) زمان خمینی بت شکن دادند، امروز نیز ما در جنگ نرم با استکبار و زورگویان عالم در جبهه ی خدمت رسانی و فرهنگ رسانی به مناطق محروم کشور عاشقانه وارد شده و تمام تلاش خود را برای تشکیل جامعه مهدوی در سراسر عالم انجام می دهیم تا از منتظران واقعی باشیم و در آخر از تو ای که مانند حسین(ع) مظلوم و تنهایی می خواهم که مرا همچون علی اکبر(ع) در آغوش بگیری و کام مرا از معارف و محبت الهی سرشار کنی تا عاشقانه بروم به راه تو إربأ إربا شوم این تمام آرزوی یک جوان پیرو علی اکبر(ع) است 

اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک تحت رایة ولیک ...

  • سرباز ولایت


باز نزدیک جهادی شد و سفرهای شناسایی برای شناخت بیشتر منطقه هدف شروع شد.

وقتی داشتیم میرفتیم کرمانشاه با خودم فکر میکردم تا کی میتونیم بیام شناسایی ؟ تا کی وقت جهادی اومدن دارم ؟ تا کی شوق جهاد و اردو جهادی تو سرمه و باهاش زندگی می کنم؟ و هزاران فکر این مدلی که بدون پاسخ رهاش کردم و توکل کردم به خدا...

وقتی شناسایی می ری  تازه خودت رو میشناسی و می فهمی که هیچ کی نیستی ...

می فهمی که یه سری انسان تو دورافتاده ترین مناطق کشور هستن که خیلی بیشتر به خدا نزدیکن.

چقد خاطره انگیزه سفر شناسایی...

یادم میاد اولین بار که رفتیم شناسایی خیلی شوق داشتم و با کنجکاوی پی اطلاعاتی مفید از روستاها بودم

یادم میاد خستگی تو راه شناسایی ها رو ...

 یادم میاد روز اربعین شرهانی رفتن رو ...

 یادم میاد جا موندن از اتوبوس ایلام رو ...

 یادم میاد تو برف گیرکردن با بچه ها تو راه ایلام رو ...

 یادم میاد باد وخاک دهلران رو ...

یادم میاد جاده های پرپیچ و خم تفرش رو ...

خلاصه کلی خاطره از شناسایی که مجال می خواهد گفتنشون ...

اما دوباره شناسایی این بار برای گروه کریمه اهل بیت(س) که جمعی از فارغ التحصیلان و فعالین جهادی استان قم هستیم.گزارش نمی خوام بدم ولی کرمانشاه اومدیم تا تو منطقه محروم و اهل حق نشین کرمانشاه فعالیت کنیم و به امید خدا بعد ماه مبارک اردو خواهیم داشت.

با ماشین مسئول گروه که از پدر مطالبه کرده بود راهی شدیم و صبح زود زدیم بیرون بعد از اراک یه جا وایسادیم و صبحونه خوردیم.نزدیک ظهر بود که رسیدیم شهر بیستون کرمانشاه خسته بودیم یه ناهار خریدیم و رفتیم تو منطقه گردشگری بیستون اونجا اول ناهار رو خوردیم بعد نماز رو که وسط پارک به جماعت خوندیم! عشق بی حد و حصر فرهاد به شیرین ما رو دنبال خودش تا کتیبه ای که اونجا بود کشوند و هرچی گشتیم مکانی که فرهاد کنده بود رو پیدا نکردیم(کوه کندن فرهاد که به میون اومد یاد کوه کندن بچه های خودمون پارسال تابستون تو روستای شولک افتادم که برای پی امامزاده کوه رو می کندن ولی فرهاد عشقش دنیایی بود و بچه های جهادی عشق خدایی داشتن) خلاصه بعد از چند تا عکس گرفتن بساطمون رو جمع کردیم و رفتیم به سمت کرمانشاه.

گرم و قدری شرجی بود شهر کرمان شاه! یاد اردوی جیرفت و کرمان افتادم یاد "ک و نار" و"سمسیل" های روستاها ...یاد مردم خون گرم جنوب... یاد قلعه گنج و...

با راهنمایی دوستان بسیج سازندگی کرمان شاه به آن سازمان رفتیم که درست چسبیده به بسیج دانشجویی بود.البته نمی دونم این ارتباط و تقابل نزدیک تا چه حد باعث شده همدلی اون ها افزایش پیدا کنه و با همکاری هم حرکت های جهادی استانشون را پیش ببرند ولی خوب می دونم هر چه بینشون هست از ارتباط بین مسئولینشون وضعیت بهتری داره

بالاخره باهماهنگی ای که داشتیم یه مزدا در اختیار قرار گرفت و نزدیک ساعت  3  رفتیم به سمت روستاها که منطقه محرومی بود

شناسایی سختی بود و روز اول 5شنبه برای شناسایی 5تا روستا حدود 6 ساعت تو منطقه بودیم.جاده خاکی صعب العبور مسیر طولانی کار رو سخت کرد و روز اول چند روستا شناسایی شد و با تصمیمی که گرفتیم قرار شد فردا هم یه منطقه رو شناسایی کنیم

جمعه بسیج سازندگی ماشین نداشت و مجبور شدیم با ماشین خودمون(منظور پدر مسئول گروه) بریم شناسایی

این منطقه هم دست کمی از دیروزی رو نداشت و جاده های خاکی به محرومیت منطقه افزوده بود.

تصور کنید یه روستا با حدود 900 نفر جمعیت تو جنوب کرمان شاه به شکلی واقع شده بود که انگار هیچ کس حتی خود اهالی به فکر خودشون هم نبودند

این روستا نه دهیاری داشت نه شورا واقعا عجیب بود روستایی با این جمعیت به دلیل قدری اختلاف کسی نبود که مشکلات اهالی رو پیگیری کنه!

نه امواج موبایل وجود داشت نه تلویزیون و نه خط تلفن اومده بود ... می خواستم بگم این خیلی بدم نیست از این هیاهو ها و ارتباط ها منقطع اند و زندگی می کنن ولی دیده می شد روی بام ها دیش های ما هواره...

نه مسجدی که محرم ها دور هم جمع شوند و سینه بزنند و نه غسال خونه ای که میت خود را مجبور نباشند تا شهر ببرند...

نه آب لوله کشی ای  که مجبور نباشن صبح ها ظرف ها رو پر کنند و تا شب استفاده کنند

و شستن لباس ها و ظرف ها لب چشمه ها ی روستا اتفاق بیافتد...

 

روز جمعه  شناسایی این روستا ها تمام شد و ما به قم بازگشتیم تا پیگیری ها رو شروع کنیم...

 

 

 

  • سرباز ولایت

به نام خدا

فردا عازم استان کرمانشاه برای شناسایی مناطق محروم هستیم ...

حرکت جهادی نیاز به شناسایی مناسب و قوی دارد ...

وجعل جهادنا فیک و همنا فی طاعتک و اخلص نیاتنا فی معاملتک ...

التماس دعا...

  • سرباز ولایت

هم اندیشی جهادگران هیچ ثمره و مزیتی هم که نداشته باشه باعث میشه باب آشناییت بین جهادگران باز بشه و  جهادیون از حال و احوال هم و نوع فعالیت هاشون با خبر بشن و همدیگر رو بشناسن و به امیدخدا اگر فردا روز_ موعود سر رسید و قرار شد اون ها یکی از سربازان آقا باشن حداقل یکبار همدیگر رو دیده باشن.

ما هم که تا اسم هم اندیشی میاد خودمون رو میندازیم وسط میگیم ما هم هستیم و از این فرصت استفاده می کنیم تا با همسنگرهای خودمون تو کل کشور آشنا بشیم...

هم اندیشی قلعه گنج که دومین هم اندیشی بود فضای خیلی خوبی بود و تجربیات خوبی به دست آوردیم در عین حال که از فشار کار ستون فقراتمون خم شد و رو به اضمحلال رفت...

و باز هم ما دست بردار نیستیم و با دوستان کارهای هم اندیشی طلاب سراسر کشور رو قبول کردیم.فکر کن طلاب محترم خودشون یه گروه بشن برن تو عرصه های مختلف خدمت رسانی کنن الله اکبر.تو این هم اندیشی حس کنجکاوی من بیشترشده چون طالب شدم بدونم این روحانیونی که وقتی به اردوی ما میومدن با سلام و صلوات باید به پیش وازشون میرفتی و حسابی هواشون رو  داشته باشی که خاک رو قباشون نشینه حالا چطور خودشون گروه جهادی راه میندازن و میرن تو مناطق دورافتاده و بیل دست میگیرن و کارهای سازندگی می کنن؟؟؟!!!

البته که یه نیمچه آشناییتی داریم بالاخره ما در قم زندگی می کنیم...

تو این هم اندیشی که قراره 22و23 تیر ماه امسال در دانشگاه صنعتی اصفهان برگزار بشه قراره فعالان گروه های جهادی طلاب در کارگروه های مختلف مثل: مدیریت، فرهنگی، اعزام، سازندگی، بانوان، پشتیبانی و... به تبادل نظر بپردازن...

در حاشیه ی این هم اندیشی هم یک نمایشگاه از محصولات و دستاوردهای گروه های جهادی طلاب برپا میشه که جالب به نظر میرسه و باعث آشناییت هرچه بیشتر می شه...

حضور مسئولین کشوری مثل سردار خراسانی و دبیر مرکز برادر کمرروستا در این هم اندیشی از اتفاقات مهم دیگه ایست که هرکسی که پول کم آورده یا بنزین نداره یا بالاخره التماس دعایی داره میتونه از طریق ما مطالباتش رو پیگیری کنه البته حق الزحمه ما فراموش نشه...

التماس دعا...

ادامه دارد...

  • سرباز ولایت

به نام دوست که هر چه دارم ز اوست

بعد از راه اندازی مرکزمطالعات راهبردی و هدایت حرکت های جهادی، یه سری همایش های جهادی پایه گذاری شد به نام "هم اندیشی" مثل هم اندیشی بشاگرد، هم اندیشی قلعه گنج و... این سری برنامه ها که معمولا دو یا سه روزه است محلی است برای جمع شدن فعالان و نخبگان جهادی و تبادل نظر و آرای آنها در مورد موضوعات مختلف حرکتهای جهادی.

توفیق حضور در هم اندیشی بشاگرد که در سال 89 برگزار شد را نداشتم ولی به لطف خدا در هم اندیشی قلعه گنج حضور داشته و با دوستان کارهای اجرایی آن را پیگیری میکردیم.

درمورد قلعه گنج و هم اندیشی آن خاطرات و مطالب زیادی دارم که در فرصتی بازگو می کنم.

اما باز هم،  هم اندیشی ...

این بار دفتر طلاب مرکز حرکت های جهادی(به تبعیت از دوستان مرکز اسم را خلاصه کردم) تصمیم به برگزاری اولین هم اندیشی طلاب جهادگر سراسر کشور را گرفته است که با تایید مسئولین مرکز در اواخر تیر ماه در استان اصفهان برگزار خواهد شد.ما و دوستان قم هم که با حاج اقای مرادی(مسئول دفتر طلاب و گروه جهادی بلاغ المبین) ارتباط داریم آمادگی خود را برای کمک در برگزاری این هم اندیشی اعلام کردیم و کارها شروع شده...

ادامه دارد...

  • سرباز ولایت

 

ماه عشق است ماه عشاق است

ماه دل های مست و مشتاق است

 

در میخانه‌ی کرم شد باز

الدخیل این حریم ِ رزاق است

 

ریزه خوارش فقط نه اهل زمین

جرعه نوشش تمام آفاق است

 

بی حساب است فضل این ساقی

شب جود و سخا و انفاق است

 

بین دلهای بیدلان امشب

با سر زلف یار میثاق است

 

شب زلف مجعدش «والّیل»

صبح چشمش به عالم اشراق است

 

«قبره فی قلوب من والاه»

حرمش قبله گاه عشاق است

 

  • سرباز ولایت

با این که تازه پست گذاشته بودم دلم نیومد شعر تازه و زیبای دوست عزیزم هادی قاسمی رو نیاورم

آقا هادی از سال 87 تو اردوهای جهادی مشغوله و فکر کنم سابقش تو این اردوها از انگشتان دست هم بیشتره...

مسئول عمرانی ما بوده و حسابی به کارش وارده و اشعار زیادی هم داره که این آخریشه...

این متن و شعر زیبای او...

دلم گرفته بود، تپش های قلبم دوباره تند تند میزد ، دلم واسه جهادی یه ذره شده بود ناخودآگاه قلم در دست گرفتم ، مثل اینکه دوباره دلم حرفی برای گفتن داشت ، می نویسم و تقدیم می کنم به تک تک مسافرای خورشید و تمامی جهادی های ایران زمین .

 

جهادی

 

جهـادی بـــــــاطنی شفـــــــــاف دارد

جهـادی عیــــن و شیــــــن و قاف دارد

جهـادی را جهــــــــــــادگر می شناسد

مـــس از زر را چـــو زرگــــر می شناسد

جهـادی مــــس فـــــروشی ، زر خریدن

چــــو اســـماعیل ِ دل را ســـــر بریدن

جهـادی ســــــایـه ای اعــــــجـاز دارد

درون مـــــــاسـوا پــــــــــــرواز دارد

جهـادی بــــال پـــرواز بـــهـشت است

جهـادی عــشـق و ایمان را سـرشت است

جهـادی محکـمات نــــور هســتـی است

جهادی عشق و شور و حال و مستی است

جهـادی ضـــــــربه ای از خــود پریدن

زخـــود بیــــرون شدن بر خود رسیدن

جهـادی آیـــه آیــــه حــــــق پرستی

جهـادی نــــــــور ایمــان ،  نور هستی

جهـادی عـــــــاشقــانه پــــر گشودند

دل عشـــــــاق مستــــــــی را ربودند

جهـادی هــــم رکــوع و هم سجود است

چـــــو الله الصمد والله شهــــــود است

جهـادی ســـنگ خــــود بینی شکستن

جهـادی جـــــــبهه ی از خود گذشتن

جهـادی یــک چــفیه یــــــــاس دارد

بــه ســـــر سربند یاعبــــــــاس دارد

جهـادی یـــــــاحسین بــــر دل نگارد

بـــــــه میم یـــــــــامحمد دل سپارد

تمــــــام عرش و هستی بی ولـــی هیچ

محمـد یـــــامحمـد بــــی علـــی هیچ

  • سرباز ولایت

 

این تصویر اسطوره ی من است. او که عمر خود را در راه خدمت به مردم سپری کرد و بدون هیچ چشم داشتی زندگی خود را وقف مردم بشاگرد نمود.

این تصویر او بسیار زیبا و دیدنی است و ساعت ها هم بنشینی و خوب او را ببینی سیر نمیشوی...

چفیه ی زیبای او جهاد فی سبیل الله را معنا بخشیده است.

شاهکار عکس است این پرتره ی زیبای حاج عبدالله والی

 

اگه فرصت کردی این جملات حاج عبدالله رو در مورد حرکت های جهادی که بسیار زیباست بخون...

  • سرباز ولایت

شعری متفاوت از دانشجوی جهادگر سجاد فرهادی

 

بوی غریبی می دهد بوی جهادی
بوی خدا و بوی سیب بامدادی
تمثیل مرد کیسه به دوش مدینه
روح خدا در سینه یک مرد عادی
بوی شهادت میدهد بوی جهادت
حتی نفس در این صفا یعنی عبادت
بایار در کرب و بلا پیمان بستی
ای تو خود معنای خوب یک شهادت
کرب و بلای تو همین خاک کویر است
امروز ایران جای قرآن روی تیر است
با این جهادی کیسه از مولا بگیرید
مولا شکسته قامتش از درد , پیر است
این انعقاد یک قرار آهنین است
میدان جنگ ما همین خاک و زمین است
دیروز جنگیدیم برای حفظ این خاک
امروز هدف آبادی این سرزمین است
امروز شما ها بوسه عشق خدایید
یک پله از دنیای آدم ها جدایید
دیشب شهیدی با من از حال شما گفت:
بی ادای عشق و بی نامان شمایید

  • سرباز ولایت