راه و رسم زندگی جهادی

امام خامنه ای: زندگی منطبق با اهداف خلقت انسان زندگی مجاهدانه است

راه و رسم زندگی جهادی

امام خامنه ای: زندگی منطبق با اهداف خلقت انسان زندگی مجاهدانه است

سبک زندگی جهادی یکی از انواع سبک های زندگی است که بسیار می تواند به جامعه ی امروزی ما کمک کند.. یکی از مصداق های بارز این سبک زندگی که در چند سال اخیر رونق فراوانی داشته، اردوهای جهادی است

۱۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهانه» ثبت شده است

 از شهر ما رفتی و از دل ما نخواهی رفت ای ضریح زیبای ارباب

  در همون روزهای که از پیش زینب کبری سلام الله علیها پر کشیدی ضریح تو هم از پیش ما پر کشید و به منزلگه خودش رفت ..

  به امید دیدار در سرزمین یار.. می آییم و تو را وقتی که در سرزمین کربلا و برروی قبر مطهر سیدالشهدا علیه السلام جا گرفته ای زیارت می کنیم ان شاالله ..

 

  • سرباز ولایت

باسلام و عرض تسلیت خدمت صاحب عصر و زمان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه و نائب بر حقش حضرت امام خامنه ای مدظله العالی

و  خدمت تمامی دوستان به مناسبت تاسوعا و عاشورای حسینی ..

و به امید آن که این محرم آخرین محرم بدون امام عصر باشد ..

شعری زیبا از یوسف رحیمی که در بیت بیت آن معرفت و عشق نهفته است ..

 

در راه عشق مقصد آئینه ها یکی ست

میعادگاه و قبله‌ی اهل ولا یکی ست

در سیر خلق، راه وصال خدا یکی ست

یعنی حقیقت نجف و کربلا یکی ست

 

 این دو سپیده‌ی ازلی نور واحدند

از ابتدا حسین و علی نور واحدند

..

  • سرباز ولایت

به نام خدای سرسپردگان

همایش و نمایشگاه جهادی بسیج دانشجویی قم در هفته ای که گذشته در مرکز همایش های بین المللی سازمان تبلیغات  قم برپا شد و دوباره خاطرات روزهای جهادی برایمان زنده شد

در این مراسم نمایشگاه محصولات گروه های جهادی برپا بود و هر گروه بنا بر وسع در زمینه یک بحث جهادی غرفه ای برپا کرده بود. یکی جهاد بانفس یکی جهاداقتصادی یکی زندگی جهادی 

دو روز این نمایشگاه برپا بود و حضور خیلی از دوستان جهادی قدیم و جدید در این نمایشگاه و تجدید دیدار با آنها باعث زنده شدن خاطرات و روزهای زیبای جهادی شد

این نمایشگاه و همایش هر سال بعد از اردوهای عیدو تابستان برگزار می شود

در روز دوم مراسم، سردار نقدی و سردار حاج علی فضلی برای بازدید از نمایشگاه آمدند و فضای جهادی رو رنگ و بوی دیگه ای دادند

و در انتهای روز دوم، همایش برگزار شد که در این مراسم ابتدا سرهنگ فرهادی مسئول بسیج سازندگی استان قم صحبت کردند و در ادامه حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای فرحزاد به سخنرانی پرداختند و در ادامه هادی قاسمی به عنوان نماینده گروه جهادی علویون گزارشی از فعالیت های اردوی آذربایجان داد و در آخر احمد خدایاری(عمواحمد) شعر بسیار زیبایی خوند که همه رو هم خندوند و هم گریوند

حواشی و خاطرات خوبی این دو روز جهادی داشت که اگر فرصت و حوصله ای باشد خواهم گفت

شعر احمد خدایاری

بنام رب کنم این جمله آغاز

که بی نامش نگردد نامه ای باز

چو نام حق شد اینجا هم سراغاز

سلام بر بچه های دست و دلباز

سلام بر اهل روستاهای محروم

سلام بر بچه های پاک و معصوم

سلام بر نیت پاک و دلاشون

سلام بر پاکی آب و هواشون

  • سرباز ولایت

 

تو همان کوثر کثیری که

با حق آنقدر هم مسیری که

رستگاری ما فقط با توست

و تویی بهترین امیری که

هل أتی شرحی از کرامت توست

من همانم همان اسیری که

به نگاهت پناه آورده

و تو مولای دستگیری که

دست من را رها نخواهی کرد

آری آنقدر سر به زیری که

باور تو برای ما سخت است

تو همانی همان دلیری که

 

ضربه هایش به روز بدر و حنین

افضلٌ من عبادت الثقلین

  • سرباز ولایت

دل تو دلم نبود وقتی با دوستان جهادی به مشهد الرضا علیه السلام می رفتیم و با خود می گفتم که یعنی چه تفاوتی می کند این مشهدهایی که با بچه های جهادی بعد از اردوها میام با بقیه مشهد اومدن ها... 

سال هشتادو اشک بود و بعد از چندماه فتنه گری دوستان فتنه گر قسمت شد و با دوستان مجاهد راهی سرزمین توس  وادی شمس الشموس شدیم و در روز میلاد این امام همام زائر کوی زیبایشان بودیم و خاطراتی تکرار ناشدنی پدیدار شد و بعد از آن نیز هر سال توفیق شده تا زائر آن کوی آسمانی بشویم.

خوشا به حال ما که هدیه ی بدون منت ما برای مجاهدتهایمان یک سفری آسمانی است. هیچ تقدیر و تشکر و لوح تقدیر و کارت هدیه و دهان شیرینی و ... به این نمی ارزد و عوض نمی کنیم این کجا و آن کجا ...

و چقد زیباست وقتی این زیارت  های سالانه راضیت نمی کند و بلافاصله بعد از ترک مشهد الرضا آرزو می کنی ای کاش هرچه زودتر برگردی و زود به زود زائر بشوی...

البته که چقدر زیباست با دوستان مجاهد همراه شدن و سفر رفتن ...

و چقدر زیباتر وقتی که می خواهی دعای عرفه را زمزمه کنی در زمانی که می دانی همه در عرفات آن را زمزمه می کنند و البته ابتدا عرفه خوان های کربلا را نگاه می کنند.

 آه از مشهد الرضا راهی کربلا می شوم و دلم تنگ است برای شش گوشه و صفای حرم و شش گوشه ی مدرسه ی معصومیه ... نزدیک محرم است و شهادت سفیر امام و روز اول را یادم می آورد وای که چقدر دلم محرم می خواهد و ناخودگاه دلت برای نعمت های داشته ات تنگ می شود و زمزمه می کنی یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه و به یاد میلاد امام الرئوف می خوانی الحمدالله علی کل نعمة ...

زائری بارانی ام آقا به دادم میرسی؟

بی پناهم خسته ام تنها بدادم میرسی؟

گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم

 ضامن چشمان آهوها بدادم میرسی؟

 من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام

 هشتمین دردانه زهرا بدادم میرسی؟

  • سرباز ولایت

چند وقتی است که به لطف خدا احساس خوبی پیدا کرده ام و به دور از عادت های گذشته زندگی زیباتر و پرنشاط تری دارم ...

روز به روز هر چه بیشتر به ماه محرم نزدیکتر می شویم دل بی قرارتر و پرآشوب تر می شود. این حال و هوا رو حال و هوای شهر ما بیشتر می کنه ...

چند روزیه که شهر مقدس قم میزبان ضریح جدید و زیبای امام حسین علیه السلام است. البته حدود 4 سال است که حسینه ی مدرسه ی معصومیه برای ما حال و هوای دیگری دارد و به هر بهانه ای به آنجا می رفتیم و دوری و فراق را با یار آنجا نجوا می کردیم و اکنون این ضریح زیبا کامل شده و خیل مشتاقان از تمام کشور به آنجا گسیل شده است...

چند روزی که از جلوی مدرسه ی معصومیه محل  استقرار ضریح مطهر اباعبدلله عبور می کردم صحنه ی عجیبی می دیدم و آن استقبال عجیب و گسترده ی مردم بود که در صف های طولانی در محل ساعت ها می ایستادند تا به زیارت این ضریح بروند... به خود میگفتم این تنها ضریح منسوب به اباعبدالله است و اگر ما ایرانی ها امام را در ایران داشتیم و ...

با دوستان  یک روز صبح قرار گذاشتیم که اول وقت برویم تا کمتر شلوغ باشد! و هادی قاسمی نیز همراه ما بود و او که هنوز کربلا نرفته و هنوز اصرارش در دهلران از سردار برای کربلا یادمان نرفته. میدان مطهری قرار گذاشتیم و از همانجا نیت کردیم و تا خود محل ضریح پیاده رفتیم.خیابان ها برخلاف زمان ها شلوغ شهر خلوت بود و با حال و هوایی عجیب از حرم حضرت معصومه راهی ضریح حرم ارباب شدیم ... شوق زیارت تو سرمون بود و حال و هوایی عجیب بهون دست داده بود... این شعر به یادم اومده بود

المنت و لله که دلم افتاده زیر قدمت   غرق تو موج کرمت   ممنونتم گره زدی دل منو باحرمت   حرم نگو بهشتمه ... تموم سرنوشتمه ...  تا که میام آروم بشم بازم هواییم می کنی  یا جون میدم تو مجلست  یا کربلاییم می کنی ...

تو حال و هوای خودمون بودیم و تو بین الحرمین قم قدم زنون به سمت ضریح یار میرفتیم.

به محل استقرار ضریح رسیدم و برخلاف تصورمان از همیشه ازدحام جمعیت بیشتر بود!

حدود 40 دقیقه تو صف ایستادیم و بالاخره نوبت ما شد و به یکباره همه به داخل مدرسه هدایت شدیم. تو جمع زوار همه جور آدمی میتونستی ببینی ... پیرمرد، جوون بچه و  خلاصه حس وحال صحن کربلا بهمون دست داده بود. باسلام و صلوات مردم به ورودی نزدیک شدیم. تو راه می شد نمایشگاه فعالیت های ساخت ضریح رو دید ولی کمتر کسی برای دیدن اونها توقف می کرد و همه با عجله به سمت صحن می رفتند ...

بالاخره لحظه ی دیدار فرارسید و چشممان به ضریح مطهر و زیبای اباعبدالله منور شد و چه زیبا که مانند کربلا از پایین پا و از سمت حضرت علی اکبر علیه السلام وارد می شدی و ابتدا به حضرتش سلام می دادی و سپس پابوس ارباب می رسیدی بغض تمام وجودم را فراگرفته بود و حال عجیبی داشتم و بعد از تبرک شدن به ضریح، آسمان چشمانم باریدن گرفت و آرزو کردم که به همین زودی این ضریح را در کربلای معلی زیارت کنم ...

دل ازاین ترکیب رویایی چه مدهوشه

شه و شه زاده و شش ماهه و شش گوشه

پس از چند دقیقه خدام آنجا ما رو به خارج هدایت کردند تا گروه بعدی برای زیارت بیاید و به واقع چه زود گذشت این زیارت ... بعد از بیرون آمدن به هم زیارت قبول می گفتیم و در سکوت فرو رفته بودیم ... در حال برگشتن بودیم که هادی قاسمی با بغض حرف عجیبی به من زد و گفت: من کربلایی شدم دیگه نگویید که من کربلا نرفته ام !!!

البته که کربلایی که قول داده اند در مراحل آخر است و اگر خدا بخواهد به زودی مسافر خواهیم شد ان شاالله

شهید آوینی :

بسیجی عاشق کربلاست

و کربلا را  تو مپندار که شهری است در میان شهرها

و نامی است در میان نامها

نه، کربلا حرم حق است

و هیچ کس را جز یاران امام حسین علیه السلام راهی به سوی حقیقت نیست.

 

  • سرباز ولایت

از پدران و پدربزرگان خود شنیده ایم که در دوران قدیم آنها برای درک بهتر ماه محرم و عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام چهل روز قبل از آن مراقبت کرده و به ترک معصیت و گناه می پرداختند و با خواندن زیارت عاشورا و اعمالی خاص خود را برای این ماه پر از غم آماده می کردند ...

چه زیباست که ما هم در این دوران مانند گذشتگان خود چله بگیریم و چهل روز (که عدد مقدسی در اسلام است) اعمال ویژه ای را انجام دهیم تا روزیمان در ایام محرم از سال های گذشته بیش از پیش شود ان شاالله ...

اعمال ویژه ی استقبال از محرم :

1- خواندن زیارت عاشورا به طور مستمر ترجیحأ هر روز و دو رکعت نماز زیارت بعد از آن

2- قرائت 2 صفحه از آیات قرآن کریم و تأمل در آن و هدیه کردن ثواب آن به اصحاب امام حسین علیه السلام

3- گفتن اذکار الهی بالأخص "صلوات بر محمد و آل محمد" روزی 100 مرتبه

 

این اعمال سه گانه پایه و اساس استقبال از محرم است و این اعمال نیز ما را در این راه بیشتر یاری می کند ...

سعی در ترک معصیت ...

کمتر سخن گفتن(دقت در ترک گناهان زبانی غیبت و تهمت و...)

دقت در گوش دادن (ترک گناهان شنیداری ... موسیقی شنیدن .. غیبت و افترا و...) 

دقت در دیدن (نگاه به نامحرم و تصاویر گناه آلود -نگاه غضب آلود و...) -

دقت در خوردن(استفاده از مال حلال و کم خوری و پرهیز از اسراف ... )

دقت در رفتار (خوش اخلاق و مهربان بودن با بزرگان و کودکان- فروبردن خشم - پرهیز از ناسزاگویی - احترام به پدر و مادر - توجه به دوستان و همسایگان - توجه به محرومین و نیازمندان و...)

- اعمال دیگر برای مراقبه ...

سعی در دائم الوضو بودن در همه ی شرایط

خواندن نمازهای واجب در اول وقت و خواندن نمازهای قضا

گرفتن روزه های قضا و یا مستحبی حداقل دو روز در هفته مانند دوشنبه و پنج شنبه

مطالعه ی کتب مفید و زیبا بلأخص کتبی در ارتباط با زندگانی امام حسین علیه السلام و واقعه ی عاشورا

کمک به آماده شدن و برگزاری هیأت های مذهبی در ایام محرم و صفر

 

و در ادامه ی مطلب یک روایت و یک شعر زیبا

  • سرباز ولایت

جهادی باطنی شفاف دارد    جهادی عین و شین و قاف دارد

...

ما دهاتی هستیم………

بچه ها خسته و دل تنگ                     

بچه ها صاف و زلال

پاکی و عشق……

این همان است که آنان دارند      

شاید اگر یک جوان آمریکایی یا اروپایی حدود 40 روز برای کمک و خدمت به مردم خود به دورافتاده ترین نقاط کشور برود او را ملامت کنند و از کنار او به راحتی بگذرند ولی در کشور اسلامی ایران امروزه افراد زیادی هستند که دغدغه ی خدمت به مردم دارند و از زیباترین لحظات عمر خود می گذرند و با تمام توانایی هایی که دارند به مناطق محروم می روند و مرهمی می شوند برای زخم آنان ...

یکی از این افراد دوست عزیز ما آقای هادی قاسمی است که این طور که من اطلاع دارم از ابتدای ماه جهاد(شهریور ماه) در اردوهای جهادی بوده و یکشنبه ی همین هفته به شهر خود برگشته است.

به طور مختصر او را رو معرفی می کنم:

هادی قاسمی متولد استان قم است که در خانواده ای مذهبی زندگی می کند و از سال 86 که مشغول به تحصیل در رشته ی برق_الکترونیک در دانشکده ی فنی قم شده پا به اردوهای جهادی گذاشت و در اولین اردوی جهادی استان قم شرکت کرد. او از همان ابتدا در عرصه ی عمرانی مشغول به فعالیت شد و تجربه ی خود را در این زمینه روز به روز افزایش داد. حدود 2 سال در اردوهای دانشگاه پیام نور به عنوان مسئول عمرانی فعالیت می کرد و حتی در اردوهای یک روزه که به طرح تداوم معروف است به عنوان مربی آموزشی شرکت می کرد. پس از اتمام تحصیلات خود در دانشکده ی فنی در مقطع کارشناسی در دانشگاه شهاب دانش قم پذیرفته شد و در گروه جهادی مسافران خورشید به عنوان مسئول عمرانی به فعالیتهای خود ادامه داد تا بعد از فارغ التحصیلی خود در این دانشگاه تجربه ی مدیریت و انجام چندین پروژه ی عمرانی در مناطق محروم دهلران، تفرش، کرمانشاه و جیرفت را کسب کرده باشد. او در عین حال که در حرکت های جهادی شرکت می کرد بسیار به درس خود نیز اهمیت می داد و معدل بالایی نیز داشت. هادی قاسمی نیز در حوزه مطالعات حرکت های جهادی در نگارش سیاست های حرکت های جهادی همکاری داشته و در رسم هجرت استان قم به عنوان استاد کارگروه عمرانی انتخاب شده و به این موضوع پرداخته است.

امسال قاسمی بعد از شرکت حدود ده روز در اردوی تفرش(مسافران خورشید_ که البته مسئولیتی نداشت) بلافاصله آماده شد و با اعزام اول به آذربایجان رفت و آنجا نیز مسئولیت عمرانی گروه را به عهده گرفت و بعد از یک ماه کار مجاهدانه چند روز پیش به قم بازگشت. او در عین حال که در کارگروه عمرانی فعالیت می کند و با کارهای سنگین سروکار دارد، روحیه ای متواضعانه و مهربان دارد و این باعث شده که اهل شعر و ادب باشد و شاعری نیز کند.

من به نوبه ی خودم از همینجا به این دوست مجاهد تبریک می گویم که با این توان این مدت در ورزقان و روستای دوریق بوده و کار ساخت 18 منزل برای محرومین اونجا رو پیگیری می کرده ... قاسمی به مهندس گروه معروف بود و مهندس ناظر روستا و اهالی  او را مهندس خطاب می کردند چون او از هر لحاظ در کار ساخت و ساز اوستا شده است و حتی به صورت حرفه ای نقشه خوانی می کند ... تخصص او در این زمینه باعث شد تا به او هرچه بیشتر نیاز باشد و در منطقه بماند و اکنون که بازگشته به دلیل تحویل ندادن و دفاع نکردن از پایان نامه ی خود است.

وقتی چند روز پیش که به قم بازگشت به او پیامک دادم و خداقوت گفتم و حال و احوال او را پرسیدم بدون توجه به پیام من از رفتن دوباره به ورزقان می گفت و به من گفت میایی جمعه بریم منطقه؟!!! بسیار متعجب بوده و از همت و تعهد او به وجد آمده و جواب مثبت به او دادم !!!

به این نکته اشاره کنم که قاسمی درعین حال که فردی پرتلاش و مجاهد است بسیار اهل بزله گویی و شوخی است و در اردوها با عمو احمد به طور کامل فضای نشاط را به اردوها انتقال می دادند ...

در آخر به این نکته اشاره کنم که تا قاسمی ها در کشور ما هستند و به صورت غریبانه مجاهدت می کنند احدی جرأت هجوم و دست اندازی به کشور را نخواهد داشت و این کشور ان شاالله با این جوانان به قله های عالی اهداف انقلاب اسلامی خواهد رسید.

 اظهار نظر هادی قاسمی:

سلام از اینکه پیام بهم دادی که به وبلاگت سر بزنم تعجب نکردم ، چون خیلی وقت ها مطالب آپ شما را پیگیری می کردم ولی وقتی وارد وبلاگ شدم حس و حال عجیبی بهم دست داد ، و خجالت کشیدم و از تعجب دهنم باز ماند همین جا پا بر نفسم و غرور باد آورده ام  می گذارم . این همه تعریفات و تمجیدها!!!!! ،  فکرنه مطمئن هستم  ساخته ذهن یک نویسنده وبلاگ است و اگر هرچیزی بوده وظیفه ای بیش نیست و نبوده انشالله. به نظرم این بحران ، یک فرصت بود ، فرصتی برای شناخت خودت ، شناخت خدات یعنی زمینه ای برای خود سازی و دگر سازی. خدایا شکر که جهاد را تجربه کردم ، .بچه ها در آذربایجان غوغا کردند که به نظر من این یک اردوی جهادی نبود یک حرکت جهادی نبود ، با توجه به مشکلات و معضلات منطقه با تمام وجود حس می کنم یک حماسه جهادی  را تجربه کردیم انشالله قبول باشه/ کوچیک بچه های جهادی/هادی قاسمی
  • سرباز ولایت

جوانی از سپاهیان اسلام، داوطلب شد. پیغمبر دستی بر سر او کشید و او را بدرقه کرد. مسلمانان هم برایش دعا کردند و او به میدان نبرد رفت، جهاد کرد و کشته شد. این، یک نوع کشته شدن و جهاد کردن است. نوعِ دیگرِ جهاد کردن، جهادی است که وقتی انسان به سمت میدان نبرد می‏رود، آحاد جامعه نسبت به او یا منکرند، یا غافلند، یا کناره می ‏جویند و یا در مقابلش می‏ ایستند. کسانی هم که قلباً وی را تحسین می‏کنند - وتعدادشان کم است - جرأت ندارند زبانی به تحسینش بپردازند.

امام خامنه ای ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

  • سرباز ولایت

امشب(شب میلاد امام رضا(ع)) به این فکر می کردم که چه خوب می شد مثل سه سال پیش که با دوستان جهادی میلاد امام رضا(ع) مشهد بودیم، امسال هم توی اون صحن و سرا بودیم و تو صحن گوهرشاد آقا عرض ادب می کردیم ... لحظه ای بغض گلویم رو گرفت و خودم رو تو صحن و سرای آقا دیدم.

دوباره به خودم گفت: ما از علی بن موسی الرضا(ع) برات کربلامون رو می خوایم و ای کاش این شب جمعه ای کنار ضریح زیبا و شش گوشه ی ارباب بودیم و میلاد آقا رو اون جا جشن می گرفتیم. شدت بغضم اینبار چند برابر شد و به سرعت آرزوی بعدی بودن تو مسجد الحرام و کنار مرقد پیامبر(ص) و بقیع غریب و دمشق و ... دیگه اشک اجازه نداد که ادامه بدم و ناگاه به خودم اومدم و دیدم که کنار قبر اخت الرضا(ع) حضرت معصومه(س) هستم. خدا رو به خاطر این نعمت شکر کردم و گفتم اینجا شهر ائمه است و خیلی ها آرزوی دیدن و بودن اینجا رو دارن چند لحظه ای بود که آروم شده بودم و به یاد تمام حرم هایی که آرزو کرده بودم مرقد زیبای فاطمه ی معصومه(س) را زیارت کردم ...

میلاد امام الرئوف بر شما مبارک باد...

بند آمده زبان ز شکوه زبانزدت

بسته دخیل گنبد مینا به گنبدت

 

باب الاجابت همه‌ ی اهل عالم است

حلقه به حلقه، پنجره فولاد مرقدت

 

بر تار و پود فرش حرم خورده دل گره

از بس گره گشا شده هر رفت و آمدت

  • سرباز ولایت