راه و رسم زندگی جهادی

امام خامنه ای: زندگی منطبق با اهداف خلقت انسان زندگی مجاهدانه است

راه و رسم زندگی جهادی

امام خامنه ای: زندگی منطبق با اهداف خلقت انسان زندگی مجاهدانه است

سبک زندگی جهادی یکی از انواع سبک های زندگی است که بسیار می تواند به جامعه ی امروزی ما کمک کند.. یکی از مصداق های بارز این سبک زندگی که در چند سال اخیر رونق فراوانی داشته، اردوهای جهادی است

۲۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

 

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان:

 

 

 یکی از مهم ترین نکاتی که در اردوهای جهادی باید مورد توجه باشد "زندگی جهادی" است، که من آن را "زندگی انقلابی" تعبیر می کنم؛ و به معنی دقیق تر کلمه زندگی چریکی. اگر دوستان بتوانند با مفهوم این نوع زندگی، و مفهوم زندگی چریکی که خیلی به زندگی جهادی نزدیک است، آشنا شوند و آن را تجربه و لمس کنند، بسیار مغتنم خواهد بود. من پیشنهاد می کنم در مورد مفهوم انقلابی بودن، و مفهوم حماسه ی دفاع مقدس و کسانی که رزمنده و اهل حماسه ی دفاع مقدس بودند و فرهنگ دفاع مقدس را بنیان نهادند، تأمل کنید. از این الگوها برای خودتان اسوه هایی را انتخاب کنید. بعد آن ها را در جزئیات زندگی خودتان وارد کنید.

می روید یک کار جهادی می کنید و برمی گردید. طبیعتا در همین رفت و آمد، یک فرهنگی باب می شود. نیروهای جهادی همدیگر را پیدا می کنند. کسانی با شما می آیند و ادامه می دهند؛ یا کسانی می آیند و ادامه نمی دهند؛ یا کسانی می آیند و شکوفا می شوند؛ جهادی می شوند. حتما این اتفاق بین شما می افتد.

جهادی، ریزش ها و رویش هایی دارد. این علامت آن است که حیات حرکت جهادی، حیاتی است متفاوت. این یعنی شما در حال بنیان گذاری حرکت تازه ای هستید. نمی دانم این فرهنگ در حال شکل گیری، چه قدر برای شما تعریف شده است.

اجازه بدهید مثالی بزنم؛ فرهنگ رفتاری هیئتی ها با بقیه فرق می کند. هیئتی ها بلند صلوات می فرستند. وارد جلسه ای که می شوند وسط مجلس می نشینند. در طواف خانه ی کعبه به اندازه ی هفتاد دور زمزمه دارند. اهل زبان حال اند. اهل غذا و چای دادن به جمع اند. اهل مزاح های ویژه ای هستند. یک فرهنگی دارند. غیر هیئتی ها این فرهنگ را ندارند. حتی مسجدی ها فرهنگ شان با هیئتی ها فرق دارد. مسلماً آن هایی هم که کار جهادی می کنند، برای خودشان فرهنگی دارند. شما برای خودتان یک مفهومی را درست کنید و ذیل آن مختصاتی را یادداشت کنید. این مختصات نباید "تحمیلی"، "ایده آل گرایانه" و "دست نیافتنی" باشد. باید معقول و امکاناتش به صورت طبیعی در بستر زندگی جهادی فراهم باشد. آن مفهومی که بزرگش می کنید و به آن می پردازید و ویژگی هایش را بررسی می کنید، آن فرهنگ و "زی" جهادی است. باید هدفتان گرفتن این فرهنگ باشد و هدف های دیگر، مثل کار، باید قربه الی الله باشد.

اردوی جهادی، باید کیفیت داشته باشد. ریزش ها و رویش هایش حساب شده باشد. خودسازی در اردوهای جهادی را ذیل مفهوم زندگی جهادی معنا کنید. فرهنگ و "زی" جهادی را به عنوان یک کلمه انتخاب کنید. حالا می توانید ادبیات را خودتان ترسیم کنید. نمادهایی را برای خودتان انتخاب کنید. یک ادا و اطواری داشته باشید. شاید دعاهایتان باید متفاوت باشد. شاید لطیفه هایتان باید متفاوت باشد. شاید قبل از خواب سوره واقعه بخوانید. شاید به تعقیبات نماز صبح علاقه ی خاصی داشته باشید، «حسبی من هو حسبی، حسبی من لم یزل حسبی» این حسبی های نماز صبح می تواند سرود جهادی ها باشد. این فرهنگ سازی و نمادسازی آثار و برکاتی دارد. مدیران فرهنگی مجموعه غیر از کار کردن باید عناصر این فرهنگ را نگه دارند. مدیران، در مقام کار فرهنگی، دو کار باید انجام دهند: یکی پی ریزی نهادها و دیگری شکل دهی نمادها. نمادها دیده می شوند، اما نهادها با اهمیتی که دارند، ممکن است دیده نشوند. فرهنگ، اردوهای جهادی را نگه می دارد و جاودانه می کند.

 

  • سرباز ولایت

 

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

حَرَسُ لَیلةٍ فی سبیلِ اللّه عز و جل أفْضَلُ مِن ألفِ لَیلةٍ یُقامُ لَیلُها ویُصامُ نَهارُها .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

یک شب نگهبانى دادن در راه خدا برتر است از هزار شبانه روز که شبهایش به عبادت و روزهایش به روزه دارى سپرى شود .

کنزالعمّال : 10730 منتخب میزان الحکمة :116


قابل توجه پست دهندگان و نگهبانان در جهادی!!!

بگو سر پست دادن تو اردو دعوا می شد این حدیث به گوششون خورده بود...

خیرسرشون هم پست میدادن! تا میرفتن یه جایی رو درست میکردن و تخت میخوابیدن دریغ از یه دقیقه پست دادن!

  • سرباز ولایت

دلم تو تاریکی دنیا هی به این در و اون در میزنه تا یه روزنه پیدا کنه...یه روزنه ی روشن که بره و نفسی تازه کنه... بره و از این آلودگی ناشی از دنیازدگی این دنیاپرستان جدا بشه...

این دلم دنبال بهونه است... اما بهونه ی اون هر بار برای عاشق شدن و رسیدن به تو یه چیزه ...

یه بار محرم میرسه و دل از شیدایی حسین(ع) تا چند وقت آنتی گناه میشه و فقط ذکر سلول های وجودم میشه ح س ی ن

این چهار حرف منو مبتلا کرده و نمیدونم چه سریه که هر کجا با هر بهونه ای به یادش میسوزم و محبتش رو طلب می کنم.

یه بار زیارت مشهد زیبای امام رضا(ع) قسمت میشه که بهشت رو در زمین زیارت میکنیم و عطر صحن گوهرشادش تا مدت ها از شمیم انسان خارج نمیشه...

و بهونه های مختلف مثل راهیان نور که کربلای ما ایرانی هاست، اعتکاف و...

ولی یه بهونه ی عجیبی این دلم رو اسیر خودش کرده که خیلی سخته انتقال این حس به مخاطب ولی بسم الله

تو این بهونه با آدم ها سرو کار داری... یا باید سر کلاس باهاشون عاشقانه و بدون هیچ منتی حرف بزنی و از چیزهایی بگی که فکر میکنی بدردشون میخوره...

یا باید به هر سختی ای شده خودت رو تو دلشون جا کنی و بخوای که با تو همراه بشن و سمت تو بیان و تو به اون خواسته هات برسی...

آه جهادی(تبدیل آخ به آه به توصیه ی دوستان) دیگه نمیتونم از تو بگم و فقط میتونم بگم دلم خیلی برات تنگ شده..کی دوباره وقتش میشه که شناسایی بریم و روستا ببینیم کی دوباره وقت جلسات و برنامه ریزی برای تو شروع میشه...حس میکنم به اندازه ای به تو نزدیک شدم که تورو از خودم میدونم و اگه روزی بیاد که من دیگه جهادی نرم اون روز مرگ منه مثل حسی که میگم اگه از حسین(ع) جدا بشم.من تو رو مثل ارباب دوست دارم.خوب تو کربلای ما هستی و در تو لابد حسینی آرمیده... نمیدونم چی میگم ... فقط دلم برات تنگ شده... من در سال دوبار محرم دارم! یه دهه تو نوروز برای تو سینه میزنیم و یه دهه تو تابستون... البته قبلش چله هم میگیریم که آمادگی درک روزهای تو رو داشته باشیم. احساس میکنم این دنیا تنگ شده برام آرزوی پرواز با تو رو دارم...کی میرسه اون روزی که من ببینم دوباره روز حرکت شده و من عازم تو هستم.

آه جهادی تا کنون این حس رو بهت نگفته بودم ولی من آرزو کردم که وقتی من به تو پناه آوردم، عاشق بشم و حاجت عاشقی هم یه کلمه است. "شهادت"  تو این دنیایی که پر از تاریکی و ظلمته تو تنها راه روشن رسیدن من به الی الله هستی ... با تو گر میگیرم... وقتی میام پیشت همه چیزم نظم پیدا میکنه... چند روز با تو عشق رو میفهمم و به اصل خودم برمیگردم... آه جهادی روزنه ایی برام بساز که این اردو آخرین اردوی من باشه. نه نه، نه این که از تو جدا بشم. نه منو جدا شدن از تو ... بلکه تو این اردو به خواستم برسم. عاشق واقعی بشم و از این زندون پر بکشم و برسم به تو و خدای تو... عادت نشو جهادی برای ما.......!  عادت شدنت منو زجر میده... من میخوام هر وقت دوباره پیشت میام شوقم به تو بیشتر بشه ......  و برسه روزی که از شور عشق در این دنیا تاب نیارم و پربکشم که این تمام آرزوی منه... جهادی خودت کرمی کن... 

جهادی کرمی کن که مثل روزهایی که با تو هستم زندگی کنم نه مثل الان...

از دوست جهادیم پرسیدم که چی گرفتی از این که هی میای؟ گفت : "همه چی"

گفتم همه چی!؟  اون موقع نفهمیدم چی میگفت ... ما همه چیمون رو از تو داریم وقتی میخواییم بیایم سمت تو لیست خواسته هامونه که ردیف میشه و بعد از با تو بودن به جز چندتاش که حتما صلاح نبوده کنار همش یه تیک خورده...

ج ه ا د ی  جیم تو جرقه ی جنون _ ه : همه با هم  "ا" : اسیرغم تو   دال : دلیل دیوانگی ما    یا : یاحسین(ع)کربلا

الهی به حق سالار زینب، قتیل العبرات حسین بن علی(ع) ما رو از جهادگران واقعی قرار بده.آمین.

" اللهم ارزقنا شهادة فی الجهادی "

  • سرباز ولایت

 

وقتی متولد می‌شوی درِگوشت اذان می‌خوانند و وقتی می‌میری برات نماز می‌خوانند

به‌ راستی زندگی چه‌ قدر کوتاه است فاصله یک اذان تا یک نماز


  • سرباز ولایت

 

جهاد، فقط در میدان جنگ نیست؛ این‏که شما شعار می‏دهید که ما اهل کوفه نیستیم - که بنده هم صددرصد این را قبول دارم - معنایش این نیست که اگر میدان جنگی آراسته شد،ما می‏ آییم و اسلحه به دوش می‏اندازیم و می‏جنگیم؛ این یکی از کارهاست - جنگ هم که نداریم، ان‏شاءالله هم نداشته باشیم - اما کارِ همیشگی، کارِ تولید علم، تولیدسازندگی، خدمت‏ رسانی، تلاش برای تأمین عدالت، تلاش برای حفظ عصمت و عفت عمومی، تلاش برای هدایت و ساختن دیگران و مقدم بر همه‏ ی آنها، تلاش برای حفظ عصمت و سلامت نفس خود است.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏

۱۳۸۳/۰۴/۱۶

  • سرباز ولایت

شعر دوست خوبم محمدحسین مهدویان که البته بعد از مزدوج شدنش دیگه خبری ازش در جهادی نیست! این یکی از شعرهای زیبای اوست که در همایش رسم هجرت قم مقام اول را آورد.یک شعر زیبا هم در وصف اردوی مسافران خورشید در تابستان 89 گفته که اون رو هم خواهم گذاشت.

 

بار دیگر با اجازه از مداد                                           می رود ذهنم به ایام جهاد

روستای خوب و قشنگی داشتیم                             توی دست خود کلنگی داشتیم

کار ما را عاشق خود کرده بود                                با دل ما هرچه می شد کرده بود

باز یاران از زمین دل کنده اند                                   صدهزاران چاله در گل کنده اند

اندک اندک جمع مستان می رسند                          آجر و فرغون به دستان می رسند

  • سرباز ولایت

 

آخ جهادی بعد از آشنایی با تو دیگه دلم آروم نگرفت...

یه جور عاشقت شدم روزبه روز بیشتر بهت تعلق پیدا کردم.خودم رو از تو دیدم یا نه تو از من بودی نمیدونم هر چی هست تو گمشده ای بودی که به برکت یه دوست پیدات کردم...

ولی بدون حالا که پیدات کردم به همین راحتی ها ولت نمی کنم.جهادی به قول بچه ها کاش با تو چند روز و چند ساعت نبودم کاش همیشه ی سال با من بودی و من از دوریت تو این دنیای سیاه زجر نمی کشیدم...

آخ جهادی تو منو به من معرفی کردی ممنونتم تو با من حرفهای بی پرده زدی تو چیزهایی به من یاد دادی که اگه چند بار دیگه هم دانشگاه قبول بشم نمیتونم یاد بگیرم...

من در رشته ی زندگی جهادی در دانشگاه تو قبول شدم.من واحد خداشناسی رو همون اردوی اول پاس کردم...

اما صد حیف که هنوز تو واحد کارآموزی نمره قبولی نیاوردم.تو کربلای من بودی و من کربلامو از تو گرفتم...

راستی گفتم کربلا...

آخ کربلا...

آخه چرا هنوز بعضی ها رو کربلایی نکردی؟! تو میشناسی رفقای منو که دلبسته ی تو هستن ولی هنوز آرزو به دل موندن...

هنوز میان جهادی به امید شش گوشه...

قولی داده اند جهادی ولی بیا تو کرمی کن.آخ جهادی حرف زیاد باتو دارم حیف که این بغض گلو مجال نمی دهد.

  • سرباز ولایت

بر آل عبا تو نور عینی زینب

تو پشت و پناه عالمینی زینب

در فضل و شرافتت همین بس باشد

اینکه تو شریکة الحسینی زینب

*

خورشید نجابت و ادب یا زینب

با فضل و وقار، منتجب یا زینب

در اوج شکوه مثل کوهی بانو

هستی تو عقیلة العرب! یا زینب

*

ای آینه عصمت زهرا! زینب

در صبر و وفا بدون همتا! زینب

تو محرم رازهای مولا بودی

چون فاطمه ای ام ابیها! زینب

*

تو مهر قبول کربلایی زینب

زهرای بتول کربلایی زینب

ای وارث نهضت حسین بن علی!

در شام، رسول کربلایی زینب

یوسف رحیمی

 

 

  • سرباز ولایت

 

جوانى محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید و عرض کرد:یا رسول الله ! خیلى مایلم در راه خدا بجنگم .حضرت فرمود: در راه خدا جهاد کن ! اگر کشته شوى زنده و جاوید خواهى بود و از نعمتهاى بهشتى بهره مند مى شوى و اگر بمیرى ، اجر تو با خداست و چنانچه زنده برگردى ، گناهانت بخشیده شده و همانند روزى که از مادر متولد شده اى از گناه پاک مى گردى ... .عرض کرد: یا رسول الله ! پدر و مادرم پیر شده اند و مى گویند، ما به تو انس ‍ گرفته ایم و راضى نیستند من به جبهه بروم .پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: در محضر پدر مادرت باش . سوگند به آفریدگارم ! یک شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن بهتر از یک سال جهاد در جبهه جنگ است .

بحار: ج 74، ص 52.2

  • سرباز ولایت

چقد عاشق شدن آسون میشه وقتی خدا داری


من از حال خودم دورم در این شوری که پر شوره
در این حال و هوایی که از عشق آدما دوره
در اینجا میشه دنیا رو به چشم اطلسی ها دید
تو گرد و خاک غربت هم میشه بوی خدا رو چید
چقد عاشق شدن آسون میشه وقتی خدا داری
از این دنیای آدم ها یه دنیایی جداداری
چه حسی داره دنیایی که صحرا میشه سجاده
که دستایی پر از پینه دلایی صادق و ساده
چه حسی داره دنیایی که دوره از تب دنیا
یه حس ماسه و ساحل ، دل بی تاب یک دریا
ستاره های گم نامی که بی نامند ولی پر نور
که با شب ههای شهر قهرند از این قلب های خیلی دور
نمی تونن تو این دنیا تو عصر آهنی باشن
خدا دنیایی رو داده بتونن توی اون جا شن
خدا رو عاشقش کردن دیگه تنهای تنها نیست
شده دلگرم شوری که اسیر یوغ من ها نیست
چقد عاشق شدن آسون میشه وقتی خدا داری
از این دنیای آدم ها یه دنیایی جدا داری

 

دانشجوی جهادگر

سجاد فرهادی

  • سرباز ولایت